کلبه عشق

آرزویم همه این است

کلبه عشق

آرزویم همه این است

تنهایی

یه روز بهم گفت: «میخوام باهات دوست باشم؛آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام». 

 

 بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم. فکر خوبیه.من هم خیلی تنهام»  

 

یه روز دیگه بهم گفت: «میخوام تا ابدباهات بمونم؛ آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام». 

 

 بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم. فکر خوبیه.من هم خیلی تنهام» 

 

 .یه روز دیگه گفت: «میخوام برم یه جای دور، جایی که هیچ مزاحمی نباشه. 

 

 بعد که همه چیز روبراه شد تو هم بیا. آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام». 

 

 بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم.فکر خوبیه. من هم خیلی تنهام».  

 

یه روز تو نامه ش نوشت: «من اینجا یه دوست پیدا کردم. آخه میدونی؟من اینجا خیلی تنهام». 

 

 براش یه لبخند کشیدم وزیرش نوشتم: «آره میدونم. فکر خوبیه.من هم خیلی تنهام». 

 

 یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت: «من قراره اینجا با این دوستم تا ابد زندگی کنم.  

 

آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام». 

 

 براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم: «آره میدونم. فکر خوبیه.من هم خیلی تنهام». 

 

 حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت خیلی خوشحالم 

 

 و چیزی که بیشتر خوشحالم می کنه اینه که نمی دونه من هنوز هم خیلی تنهام..... 

امتداد نگاه تو

در امتداد نگاه تو
لحظه های انتظار شکسته می شود
و بغض تنهایی من
مغلوب وجود تو می شود

باز هم دلتنگی

باز هم دلتنگی ، باز هم گریه های شبانه ام سخت دلتنگم ، سخت بیقرار و بی تابم ...  

 

کجاست شانه های گرم و مهربانت ، تا گریه کنم ؟  

 

    کجاست آن لبخندهای عاشقانه ات تا باز هم دیوانه شوم ؟  

 

    چرا دیگر درد دلی برای گفتن نداری ؟ چرا اشکهایت را از من پنهان می کنی 

 

    و حرفی برای گفتن نداری ؟ چرا قلب عاشقم را در انتظار چشمانت می سوزانی ؟ 

 

 آنقدر دلتنگ چشمانت هستم که نمی توانم در هیچ چشم دیگری نگاه کنم 

 

 آنقدر بیقرارم که هیچ اتفاقی ، دل غمگینم را شاد نمی کند 

 

 برای گریستن ، شانه هایت را کم دارم 

 

 شانه هایی که بارها و بارها در خواب و خیال ، تکیه گاه دل عاشقم بود 

 

 برای عاشقی ، نگاههای زیبایت را کم دارم 

 

 نگاههایی که تنها دلیل زندگی و عشقم شد 

 

 چرا دیگر برای غصه ها ، اشکها و دلتنگی هایم جوابی نداری ؟ 

 

 شب دراز است و من هنوز هم در انتظار نسیم صبح سپید مانده ام ای دل دیوانه ی من! 

 

 با غمهایت بساز و با اشکهایت بسوز ، اما دم نزن ای دل عاشق و بیقرار من ! 

 

 صبر کن شاید نسیم ، خبری از عشق برایت بیاورد ای دل بساز ! 

 

 شاید قاصدک خبری از یار آورد صبر می کنم و عاشق می مانم  

 

 که خوشبختی از آن عاشقان است

بهونه زندگی

نامه بی جواب

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره باز منم همون دیوونه ی همیشگی
فدای مهربونیات چه میکنی با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت
حال من رو اگه بخوای رنگ گلای قالیه
جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه
ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه
از غصه هام هر چی بگم جون خودت بازم کمه
دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا من و پیشت برسون
فدای تو! نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم
حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم
رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی
نمی دونی چه قدر دلم تنگه برای دیدنت
برای مهربونیات نوازشات بوسیدنت
به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته
یه قلب تنها و کبود هلاک یه نگاهته
من می دونم همین روزا عشق من از یادت میره
بعدش خبر میدن بیا که داره دوستت میمیره
روزات بلنده یا کوتاه دوست شدی اونجا با کسی
بیشتر از این من و نذار تو غصه و دلواپسی
یه وقت من و گم نکنی تو دود اون شهر غریب
یه سرزمین غربته با صد نیرنگ و فریب
فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خستت نکنه
غم غریبی عزیزم زرد و شکستت نکنه
چادر شب لطیف تو از روت شبا پس نزنی
تنگ بلور آب تو یه وقت ناغافل نشکنی
اگه واست زحمتی نیست بر سر عهد مون بمون
منم تو رو سپردم دست خدای مهربون
راستی دیروز بارون اومد من و خیالت تر شدیم
رفتیم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شدیم
از وقتی رفتی آسمونمون پر کبوتره
زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بد تره
غصه نخور تا تو بیای حال منم این جوریه
سرفه های مکررم مال هوای دوریه
گلدون شمعدونی مونم عجیب واست دلواپسه
مثه یه بچه که بار اوله میره مدرسه
تو از خودت برام بگو بدون من خوش میگذره ؟
دلت می خواد می اومدم یا تنها رفتی بهتره
از وقتی رفتی تو چشام فقط شده کاسه خون
همش یه چشمم به دره چشم دیگم به آسمون
یادت می آد گریه هامو ریختم کنار پنجره
داد کشیدم تو رو خدا نامه بده یادت نره
یادت میآد خندیدی و گفتی حالا بذار برم
تو رفتی و من تا حالا کنار در منتظرم
امروز دیدم دیگه داری من رو فراموش می کنی
فانوس آرزوهامونو داری خاموش میکنی
گفتم واست نامه بدم نگی عجب چه بی وفاست
با این که من خوب می دونم جواب نامه با خداست
عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه
یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه
تنها دلیل زندگی با یه غمی دوست دارم
داغ دلم تازه میشه اسمت و وقتی می آرم
وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر
مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هیچ وقت نگیر
حرف منو به دل نگیر همش مال غریبیه
تو رفتی و من غریب شدم چه دنیای عجیبیه
زودتر بیا بدون تو اینجا واسم جهنمه
دیوار خونمون پر از سایه ی غصه و غمه
تحملی که تو دادی دیگه داره تموم میشه
مگه نگفتی همه جا ماله منی تا همیشه
دلم واست شور می زنه این دل و بی خبر نذار
تو رو خدا با خوبیات رو هیچ دلی اثر نذار
فکر نکنی از راه دور دارم سفارش میکنم
به جون تو فقط دارم یه قدری خواهش میکنم
اگه بخوام برات بگم شاید بشه صد تا کتاب
که هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب
می گم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن
نورشونو بدرقه پاکی خنده هات کنن
یه شب تو پاییز که غمت سر به سر دل می ذاره
شراره  
همون کسی که بیشتر از همه دوست داره

نم نم بارون

برای من زیباتر از ریزش نم نم بارون،

قشنگتر از دشت و بیابون،

رنگ چشمون تو بوده.

برای من زیباتر از طلوع خورشید بین کوهها...

آب جاری توی رودها...

شوق اشکای تو بوده.

حقیقته حقیقته ای همیشه تکیه گاهم...

ای تو شعر هر ترانم...

بی تو همدمی ندارم.

عاشق تویی،شیدا تویی

یوسف پاکیزه من،

ای تو معنای صداقت...

تو حقیقتی،حقیقت.

تو عزیزی،نازنینی،

تو،تو این

من به لطفت جون گرفتم...

عشق ، عاشق ترینی

مهربونم،به تو خو گرفتم.

تو رو دوست دارم...

تو رو دوست دارم...

تو رو دوست دارم...

تو رو دوست دارم...

تو رو دوست دارم...

تو رو دوست دارم...

آرزویم این است

آرزویم این است :

  

نتراود اشک در چشم تو هرگز
 

مگر از شوق زیاد
 

نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز
 

و به اندازه ی هر روز
 

تو عاشق باشی
 

عاشق آنکه تو را می خواهد

 

و به یک لبخند تو از خویش رها می گردد

و تو را دوست بدارد به همان اندازه
 

که دلت می خواهد ...

 

پدر

سلام دوستای خوبم چهل روز گذشت  

 

اما من هنوز باور نکردم که پدرم واسه همیشه دیگه میان ما نیست  

 

خیلی سخته خیلی 

 

عشق

   عشق***عشق
      در کارعشق ما همیشه اما بود
        این جان و بی ریشه از ساقه پیدا بود 
      آن شب که گفتی باورم کن با تو می مانم
                دلواپسی های من از صبح فردا بود 
               آن شب گفتی که با تو هستم تا که دنیا هست
                            باور نکردم گر چه این جمله زیبا بود
                          در عمق دریا هرگز یک قطره پیدا نیست
                                            پایان عشق ما پایان دنیا نیست

بهانه بودنم

ای تنها بهانه ی من برای زندگی! 

ای بودنت رمز تمام اشک های هستی ام! 

ای تنها دلیل جاری شدن اشک های زلال من 

در غروب قرمز و نارنجی خورشید! 

ای که چشمانت غرق رویاهای رنگی ست! 

ای تنها سفر کرده ی من در دیار غریب ادم ها! 

ای دلیل همه دستنوشته های پریشان من! 

ای همه بود و نبود زندگی من! 

برگرد!بی تو بی بهانه ترین ادم روی زمین هستم. 

برگرد!!!.

بازنده

مهم نبوده سوختنم، دور از تو پرپر زدنم 

 

مهم تو بودی عشق من، نه قصه شکستنم 

 

به افتخار عشق تو میگم که بازنده منم...