-
چشم انتظار
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1387 19:50
با یه رنگ سرخ زیبا مثه برگای شقایق....... تو کتاب عشق نوشته غم و غصه واسه عاشق نوشته عاشق همیشه توی بهر غم میمونه... دل عاشق هم نمیشه آواز شادی بخونه.......... آخه اون که جون و قلبش توی زندونی اسیره توی این زندون نباشه طفلکی دلش میگیره.... این دل عاشق همیشه واسه یارش بیقراره... واسه برگشتن یارش همیشه چشم انتظاره... دل...
-
یک روز بهاری
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1387 19:43
عصر یک روز بهار ی بین گلها دیدمت.... شب که شد در خواب دیدم دست بردم چیدمت تو به سر مستی سوار اسب آبی بهار..... من به تردستی باد از پشت زین دزدیدمت.... خواب دیدم منتهای آرزوهای منی.......... سوزشی در سینه ام افتاد تا بوییدمت......... تو چنان خورشید شوخ صبحدم خندیدی ام من چنان ابر غریب نیمه شب گرییدمت...... خواب دیدم...
-
سر سپرده تو هستم
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1387 19:39
اگه تا روزه قیامت داشتنت نباشه قسمت چشم به راهه تو می مونم با دلی پر از صداقت اگه با اشکای گرمم دل سنگ برام بسوزه اگه جسم من بپوسه بعد دنیای دو روزه نه فقط عاشقت هستم مرهمی روقلب خستم این تویی که می پرستم سرسپرده ی تو هستم اگه جای تو به این دل ، همه دنیا روببخشن می گذرم از هر چه دارم اگه باشی عاشق من اگه زنجیره به...
-
هر کی هستم
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1387 19:37
هرکی هستم هرچی هستم، پای عهدمون نشستم عهدی که تو رخت گرم یه شب رؤیایی بستم اگه نازک اگه سختم، بی تو من یه تیره بختم با تو ای همیشه با من، صاحب تاجم و تختم به تو ساده دل ندادم که بری ساده ز یادم من هلاک بودن تو، بی تو شمعی رو به بادم اسم تو نبض صدامه، وسعت بی انتهامه تو عزیزی و وجودت تنها حل مشکلهامه رکُ راست و بی غل...
-
چشمات
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1387 19:19
توی ساحل روی شن ها قایقی به گل نشسته یکی با چشمونه گریون گوشه ای تنها نشسته نگاهه پر اضطرابش به افق به بینهایت ساکته اما تو قلبش داره یک دنیا شکایت تو چشماش حلقه ی اشکه توی قلبش غم دنیا منتظر به راهه یاره تا بیاد امروز و فردا باورش نمی شه عشق و همه دنیاش زیر آبه تنها مونده توی ساحل زندگی براش عذابه خاطرات لب دریا دیگه...
-
منو با خودت ببر
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1387 19:18
منو ببر با خنـــــده ای به جشن بـــارون و سکوت خیسم بکن با عاطفـــــــه ، ببر منـو از برهـــــوت محتـــاج دیـــــدن تــــــــوام ، نــگاه بـــــــارونی تو مـــوج نـگـــاه سرکشت ، احســـاس کـــــارونی تو تو کوره ی دستات بگیر،این دست سرد بی کســـو کاری بکن با نفســــات ، پرنــده ی هــــم نفســــــو تشنــــــــه ی...
-
یوسف من
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1387 19:06
ای یار ما دلدار ما ای عالم اسرار ما ای یوسف دیدار ما ای رونق بازار ما
-
پس چرا عاشق نباشم
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1387 18:38
دلم خواهد همه سوزم تو باشی وفا دارم شب و روزم تــــو باشی دلم خواهد اگر یاری گزینــم که با او دل به دل دوزم تو باشی
-
امشب
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1387 00:04
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند مثل آسمانی که امشب می بارد.... و اینک باران بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
-
ای نسیم
سهشنبه 13 اسفندماه سال 1387 22:57
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست شب تار است و ره وادی ایمن در پیش هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد آن کس است اهل بشارت که اشارت داند هر سر موی مرا با تو هزاران کار است بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج منزل آن مه عاشق کش عیار...
-
دل من
یکشنبه 11 اسفندماه سال 1387 14:07
اینم دل کوچیک و مهربون منه امیدوارم دلم و بپسندی و بگی بهم بله
-
تنهایی
یکشنبه 11 اسفندماه سال 1387 00:41
از نگاه همیشه منتظرم از چشمان بارانیم ازبوسه های نشکفته ام بنو یسم برایت از ترسم ترس از بی تو ماندن وبی تو رفتن بی تو گفتن وبی تو خواندن بنویسم برایت از نغمه های شبانه غم در گنج عزلت تنهایی ام بنویسم برایت از معنای زندگی از اینکه من زندگی را در کنار تو بودن معنا می کنم زندگی را برای تو سرودن معنا می کنم من زندگی را در...
-
غزل ترین نگاه
یکشنبه 11 اسفندماه سال 1387 00:40
تو غزل ترین نگاهی توی باغ عاشقانه دارم از تو زنده می شم اتفاق عاشقانه منو حلقه کن تو دستت منو از تنت بیاویز نذار از سکه بیفتم بابت این دل نا چیز زخمیم از شب حسرت نرسیدم به تماشا منو با خودت بیامرز تازه کن جان و به دریا عطش جاده ی بوسه گر گرفته تا نگاهت لحظه بونتو می گیره خیره می مونه به راهت ساکتم در شب بی تو پرم از...
-
سهراب
یکشنبه 11 اسفندماه سال 1387 00:35
حرف ها دارم با تو ای مرغی که می خوانی نهان از چشم و زمان را با صدایت می گشایی! چه ترا دردی است کز نهان خلوت خود می زنی آوا و نشاط زندگی را از کف من می ربایی؟ در کجا هستی نهان ای مرغ! زیر تور سبزه های تر یا درون شاخه های شوق؟ می پری از روی چشم سبز یک مرداب یا که می شویی کنار چشمه ی ادراک بال و پر؟ هر کجا هستی ، بگو با...
-
زیر درخت آرزو
شنبه 10 اسفندماه سال 1387 23:12
می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه من باشم و تو باشی یک شب مهتابی باشه می خوام یه کاری بکنم شاید بگی دوسم داری می خوام یه حرفی بزنم که دیگه تنهام نذاری می خوام برات از آسمون یاسای خوشبو بچینم می خوام شبا عکس تو رو تو خواب گل ها ببینم می خوام که جادوت بکنم همیشه پیشم بمونی از تو کتاب زندگیم یه حرف رنگی بخونی امشب...
-
این روزا
شنبه 10 اسفندماه سال 1387 23:03
این روزا عادت همه رفتن ودل شکستنه درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه این روزا مشق بچه ها یه صفحه آشفتگیه گردای رو آینه ها فقط غم زندگیه این روزا درد عاشقا فقط غم ندیدنه مشکل بی ستاره ها یه کم ستاره چیدنه این روزا کار گلدونا از شبنمی تر شدنه آرزوی شقایقا یه شب کبوتر شدنه این روا آسمونمون پر از شکسته بالیه جای نگاه عاشقت باز...
-
دهکده عشق
شنبه 10 اسفندماه سال 1387 22:53
کاش در دهکده عشق فراوانی بود توی بازار صداقت کمی ارزانی یود کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود کاش به حرمت دلهای مسافر هر شب روی شفاف تزین خاطره مهمانی بود کاش دریا کمی از درد خودش کم می کرد قرض می داد به ما هرچه پریشانی بود کاش به تشنگی پونه که پاسخ دادیم رنگ رفتار من و لحن تو انسانی...
-
به خاطر من
شنبه 10 اسفندماه سال 1387 22:51
آخر یه روز دق میکنم فقط به خاطر تو دنیا رو عاشق میکنم فقط به خاطر تو شب به بیابون می زنم فقط به خاطر تو رو دست مجنون می زنم فقط به خاطر تو تو نمی خوای بیای پیشم فقط به خاطر من من ولی سرزنش می شم فقط به خاطر تو عشق تو پنهون میکنی فقط به خاطر من من دلم و خون می کنم فقط به خاطر تو از دور تماشا میکنی فقط به خاطر من من دل...
-
مثل هیچ کس
شنبه 10 اسفندماه سال 1387 22:47
مث اون موج صبوری که وفاداره به دریا تو مهی مثل حقیقت مهربونی مث رویا چه قدر تازه و پاکی مث یاسای تو باغچه مث اون دیوان حافظ که نشسته لب طاقچه تو مث اون گل سرخی که گذاشتم لای دفتر مث اون حرفی که ناگفته می مونه دم آخر تو مث بارون عشقی روی تنهایی شاعر تو همون آبی که رسمه بریزن پشت مسافر مث برق دو تا چشمی توی یک قاب شکسته...
-
جلسه محاکمه
شنبه 10 اسفندماه سال 1387 01:46
جلسه محاکمه عشق بود و قاضی عقل. عشق محکوم به تبعید به دورترین نقطه مغز شده بود یعنی فراموشی؛ قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا با اون مخالف بودند قلب شروع کرد به طرفداری از عشق آهای چشم مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدن او را داشتی ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صداش بودی و شما پاها که همیشه آماده رفتن به...
-
تنهایی
شنبه 10 اسفندماه سال 1387 01:41
یه روز بهم گفت: «میخوام باهات دوست باشم؛آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام». بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم. فکر خوبیه.من هم خیلی تنهام» یه روز دیگه بهم گفت: «میخوام تا ابدباهات بمونم؛ آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام». بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم. فکر خوبیه.من هم خیلی تنهام» .یه روز دیگه گفت: «میخوام برم یه جای...
-
امتداد نگاه تو
شنبه 10 اسفندماه سال 1387 00:52
در امتداد نگاه تو لحظه های انتظار شکسته می شود و بغض تنهایی من مغلوب وجود تو می شود
-
باز هم دلتنگی
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 23:38
باز هم دلتنگی ، باز هم گریه های شبانه ام سخت دلتنگم ، سخت بیقرار و بی تابم ... کجاست شانه های گرم و مهربانت ، تا گریه کنم ؟ کجاست آن لبخندهای عاشقانه ات تا باز هم دیوانه شوم ؟ چرا دیگر درد دلی برای گفتن نداری ؟ چرا اشکهایت را از من پنهان می کنی و حرفی برای گفتن نداری ؟ چرا قلب عاشقم را در انتظار چشمانت می سوزانی ؟...
-
بهونه زندگی
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 10:48
نامه بی جواب سلام بهونه قشنگ من برای زندگی آره باز منم همون دیوونه ی همیشگی فدای مهربونیات چه میکنی با سرنوشت دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت حال من رو اگه بخوای رنگ گلای قالیه جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه از غصه هام هر چی بگم جون خودت بازم کمه دیشب دلم گرفته بود...
-
نم نم بارون
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 10:47
برای من زیباتر از ریزش نم نم بارون، قشنگتر از دشت و بیابون، رنگ چشمون تو بوده. برای من زیباتر از طلوع خورشید بین کوهها... آب جاری توی رودها... شوق اشکای تو بوده. حقیقته حقیقته ای همیشه تکیه گاهم... ای تو شعر هر ترانم... بی تو همدمی ندارم. عاشق تویی،شیدا تویی یوسف پاکیزه من، ای تو معنای صداقت... تو حقیقتی،حقیقت. تو...
-
آرزویم این است
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 10:27
آرزویم این است : نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز و به اندازه ی هر روز تو عاشق باشی عاشق آنکه تو را می خواهد و به یک لبخند تو از خویش رها می گردد و تو را دوست بدارد به همان اندازه که دلت می خواهد ...
-
پدر
جمعه 25 بهمنماه سال 1387 20:48
سلام دوستای خوبم چهل روز گذشت اما من هنوز باور نکردم که پدرم واسه همیشه دیگه میان ما نیست خیلی سخته خیلی
-
عشق
جمعه 25 بهمنماه سال 1387 20:20
عشق***عشق در کارعشق ما همیشه اما بود این جان و بی ریشه از ساقه پیدا بود آن شب که گفتی باورم کن با تو می مانم دلواپسی های من از صبح فردا بود آن شب گفتی که با تو هستم تا که دنیا هست باور نکردم گر چه این جمله زیبا بود در عمق دریا هرگز یک قطره پیدا نیست پایان عشق ما پایان دنیا نیست
-
بهانه بودنم
جمعه 25 بهمنماه سال 1387 19:39
ای تنها بهانه ی من برای زندگی! ای بودنت رمز تمام اشک های هستی ام! ای تنها دلیل جاری شدن اشک های زلال من در غروب قرمز و نارنجی خورشید! ای که چشمانت غرق رویاهای رنگی ست! ای تنها سفر کرده ی من در دیار غریب ادم ها! ای دلیل همه دستنوشته های پریشان من! ای همه بود و نبود زندگی من! برگرد!بی تو بی بهانه ترین ادم روی زمین هستم....
-
بازنده
جمعه 25 بهمنماه سال 1387 19:35
مهم نبوده سوختنم، دور از تو پرپر زدنم مهم تو بودی عشق من، نه قصه شکستنم به افتخار عشق تو میگم که بازنده منم...