عصر یک روز بهاری بین گلها دیدمت....
شب که شد در خواب دیدم دست بردم چیدمت
تو به سر مستی سوار اسب آبی بهار.....
من به تردستی باد از پشت زین دزدیدمت....
خواب دیدم منتهای آرزوهای منی..........
سوزشی در سینه ام افتاد تا بوییدمت.........
تو چنان خورشید شوخ صبحدم خندیدی ام
من چنان ابر غریب نیمه شب گرییدمت......
خواب دیدم قبله ی گل کعبه ی باران
من زمین تشنه ای بودم که می چرخیدمت..
نامه ای بودی که از دریا برایم آمدی......
من چنان رود عطش با شوق می بوسیدمت!
خواب دیدم تو همانی که دلم را برده ای
بعد عمری دلبر من دیدی آخر دیدمت؟!......
آه از این شب این شب رویایی دنباله دار
کاش صبحی می شد ای گل واقعا" میچیدمت...!
تویی