کلبه عشق

آرزویم همه این است

کلبه عشق

آرزویم همه این است

:: دست نوشته ی یک عاشق تنها

سلام

سلام ، سلامی که نمی دونم شروع می کنم پایانش چطوری تموم می شه.

شاید خیلی از شماها که دارین این مطلب رو مرور می کنید نتونید منو درک کنید اخه شاید گرفتار تنهایی ودلتنگی وغم عشق نشده باشید بله من وخیلی از شماها گرفتار عشق میشیم که نمی دونیم کی سراغمون میاد اما وقتی ام که گرفتار شدی اگه بهش رسیدی که مثل تموم ادمهای دیگه زندگی می کنی و از خوشحالی می خوای پرواز کنی اما اگه بهش نرسیدی از همه متنفر می شی چطور بگم از همه بدت میاد اونقدر تو تنهایی فرو میری که فکر مرگ بسرت میاد باورت نمی شه اما روزگار این طوری خودشو نشون میده ولی من با این حرفها یم می خوام بگم که خلاصه ای روزگار خنجرت رو به ما زدی ولی من با این غزل می گم که اشتباه زدی حالا اشک خون به چشم بیا باور می کنم الهی دستت بشکنه که خنجرت خورد بجونم شاید حالا باورت بشه نمی دونم!

امیدوارم که روزگار این طوری گرفتارت نکنه چون مطمئنم ادمهایی که به این نوع عشق دچار میشن دوسه تا راه برای خودشون انتخاب می کنند اول اینکه یه طوری از این دنیا برن یعنی اینکه خودشون رو بکشن ودوم اینکه توی اتفاقات زندگی خودشونو گرفتار نکن وسومی هم اینک توی صحنه ی غریب زندگی باشن امیدوارم که خسته نشده باشی چون اگه خسته می شدی تا اخر این مطلب مرور نمی کردی چون داره به پایان می رسه و در اخر

سکوتم از رضایت نیست        دلم اهل شکایت نیست

هزار شاکی خودش داره        خودش گیر گرفتار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد