کلبه عشق

آرزویم همه این است

کلبه عشق

آرزویم همه این است

ترکم مکن

حتی برای یک روز

زان رو که به انتظار

ایستگاهی متروک خواهم بود

                                     خالی از قطار .

 

ترکم مکن

حتی برای ساعتی

که دلتنگی چون بارانی

به آوارم فرو خواهد ریخت

و غبار

                چون هاله ای.

جای پایت به شنها امیدم می دهد

و مژگانت آرامشم.

 

عزیزترین !

ترکم مکن حتی برای ثانیه ای .

 

وقتی تو نیستی

سرگردان سرگشته این سوال مداومم

                                        که باز خواهی گشت آیا؟

:: تقدیر عشق

کاش قلبم درد پنهانی نداشت

چهره ام هرگز پریشانی نداشت

کاش می شد دفتر تقدیر عشق

حرفی از یک روز بارانی نداشت

کاش می شد راه سخت عشق را

بی خطر پیمود و قربانی نداشت

 

 



:: انتظار

غم قصه ی من تو این شعر لطفا بخون 

وقتی میــای صدای پاتمیاد ازهمه جادها میــــاد 

انگـــــارنه از شهـــر دور که از همـــه دنیـــا میـاد

تــا وقتی که در وامیشه لحظـــه دیدن میرســــه

هرچی که جاده هست به سینه من میرســـــه

ای کــه تو همه کســــم بی تو میگیره نفســــم

اگه تورو داشته باشم به هر چی میخوام میرسم

وقتــی که تو نیستی قلبمو باسه کی تکرار بکنـم

گلهـــای خواب الودرو باســـه کــــی بیدار بکنــــم

دســـته کبوترای عشق باه کـــی دونه به پاشــــه

مگـــــه طـــن من میتون بدونه تـــــــو زنده باشــــه

:: دست نوشته ی یک عاشق تنها

سلام

سلام ، سلامی که نمی دونم شروع می کنم پایانش چطوری تموم می شه.

شاید خیلی از شماها که دارین این مطلب رو مرور می کنید نتونید منو درک کنید اخه شاید گرفتار تنهایی ودلتنگی وغم عشق نشده باشید بله من وخیلی از شماها گرفتار عشق میشیم که نمی دونیم کی سراغمون میاد اما وقتی ام که گرفتار شدی اگه بهش رسیدی که مثل تموم ادمهای دیگه زندگی می کنی و از خوشحالی می خوای پرواز کنی اما اگه بهش نرسیدی از همه متنفر می شی چطور بگم از همه بدت میاد اونقدر تو تنهایی فرو میری که فکر مرگ بسرت میاد باورت نمی شه اما روزگار این طوری خودشو نشون میده ولی من با این حرفها یم می خوام بگم که خلاصه ای روزگار خنجرت رو به ما زدی ولی من با این غزل می گم که اشتباه زدی حالا اشک خون به چشم بیا باور می کنم الهی دستت بشکنه که خنجرت خورد بجونم شاید حالا باورت بشه نمی دونم!

امیدوارم که روزگار این طوری گرفتارت نکنه چون مطمئنم ادمهایی که به این نوع عشق دچار میشن دوسه تا راه برای خودشون انتخاب می کنند اول اینکه یه طوری از این دنیا برن یعنی اینکه خودشون رو بکشن ودوم اینکه توی اتفاقات زندگی خودشونو گرفتار نکن وسومی هم اینک توی صحنه ی غریب زندگی باشن امیدوارم که خسته نشده باشی چون اگه خسته می شدی تا اخر این مطلب مرور نمی کردی چون داره به پایان می رسه و در اخر

سکوتم از رضایت نیست        دلم اهل شکایت نیست

هزار شاکی خودش داره        خودش گیر گرفتار

:: دیوانه عشق

کارت پستال درخواستی   www.orchid.blogfa.com

برای خریدن عشق هر کس هرچه داشت آورد دیوانه هیچ نداشت و گریست (گمان کردندچون هیچ ندارد می گرید.) اما هیچکس ندانست که قیمت عشق اشک است و قیمت اشک عشق


:: ارزو

 ازخنده چه سود          چون اشک را ارزو کنم

       

از زنده بودنم چه سود   چون مرگ ا ارزو کنم

 

افسوس

افسوس

 

افسوس واسه تو ای دل ساده که حتی تک تک خندهاتم گله داره

 افسوس واسه تو ای دل ساده که چشمای توهر لحظه ای گریه داره

 افسوس واسه تو ای دل ساده که هر کسی واست عقده ای فرستاده

 افسوس واسه تو ای دل ساده که تو هفت اسمون نداری یه ستاره

عشق

در ره دوست که تشخیص صوابش دارم

دل ودین و سر و جان را به رکابش دادم

 

عشق شد همدم و هم رای و قبولش کردم

عقل پیچید سر از رای و جوابش دادم

 

بخت بیدار که شکر قدم عشق نکرد

تا ابد بهر همین جرم به خوابش دادم

 

دایم از آتش غیرت دل من درجوش است

عشق را جای چرا کنج خرابش دادم

 

دوست چون دشمن دل بود برای دل او

دل خود را بسی آزار و عذابش دادم

 

دلم از وادی حیرت بدر آوردم دوش

به سر زلف تو پیچیدم و تابش دادم

 

فرّخ این باغ پر از لاله که درسینه ی تست

حرمتش دار، که با خون دل آبش دادم